نماز ظهر روز عاشورا امام حسین علیه السلام
 
يكى از ياران امام حسين  (عليه السلام)  به نام عمرو بن عبدالله كه كنيه اش ابوثمامه بود خدمت امام  (عليه السلام)  شرفياب شد وعرض كرد: يا ابا عبدالله! جانم فداى تو باد! مى بينم كه نزديك است اين لشكر به جنگ تو بيايند؛ ولى به خدا قسم كه پيش از آنكه تو كشته شوى، من در ركابت كشته خواهم شد و در خون خود خواهم غلتيد؛ ولى دوست دارم اين نمازظهرراباتوبخوانم، سپس خداى خود را ملاقات كنم
ابا عبدالله الحسين  (عليه السلام)  فرمودند: ياد كردى نماز را؛ خداوند تو را از نمازگزاران و ذاكران قرار دهد! بلى؛ اكنون اول وقت نماز است.
امام درآن شرايط سخت نيزنماز را اول وقت به پاداشت.
 زهير بن قين وسعيد بن عبدالله درجلو حضرت ايستادندتا تيرها به ايشان اصابت نکند بعداز نماز سعيد برروي زمين افتاد در حالي که 13تير بر بدنش نشسته بودبه امام عرض کرد :آيا به عهد خود وفا کردم ؟ امام فرمودند : بلي تودر بهشت جلوي من هستي.

 کانال تلگرامی وبلاگ قرآن مبین:

https://telegram.me/QURANMOBIN110

 

برچسب‌ها: داستان مصوّر, نقاشی و تصویر گری کتاب کودک
+ نوشته شده توسط علی اکبر رستگار در چهارشنبه بیست و نهم آذر ۱۳۹۱ و ساعت 18:22 |
 

ياريگر ناشناس امام سجاد علیه السلام
 
امام سجاد (عليه السلام) مانند اجداد بزگوارش مخفيانه به مستمندان کمک مينمودند وبراي اينکه هم فقراء شرمنده نشوند وهم کار خيرشان مخفي بماند وقتي به در خانه فقيري ميرفتند در خانه را با دست نگه مي داشتند تا صاحب خانه نتواندايشان را ببيند حتي يکي از نزديکان حضرت که مرد فقيري بود مرتب از ايشان بدگويي ميکرد و ميگفت اين علي بن الحسين اصلـاًبه فکر ما که قوم وخويش اوهستيم نيست اماپس از شهادت حضرت فهميد آن ناشناسي که مرتب به اوکمک ميکردکسي جز علي بن الحسين (عليه السلام) نبوده است.

 

 

 

کانال تلگرامی وبلاگ قرآن مبین:

https://telegram.me/QURANMOBIN110

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

برچسب‌ها: داستان مصوّر, نقاشی و تصویر گری کتاب کودک
+ نوشته شده توسط علی اکبر رستگار در یکشنبه بیست و ششم آذر ۱۳۹۱ و ساعت 7:57 |

خردسال ترين سرباز

حضرت علی اصغر علیه السلام

پس از شهادت پرچمدارحسين(عليه السلام) ابوالفضل العباس (عليه السلام) ديگرکسي از لشکر کوچک حسين (عليه السلام) نمانده است حضرت ندا سر ميدهد : هل من ناصر ينصرني ...آيا ياريگري هست تا يار يم کند؟وصداي حسين(عليه السلام)در همه مکانها وزمانها طنين مي افکند.

امام حسين (عليه السلام) خود را آماده رفتن به ميدان كرد؛ ولى پيش از آنكه قدم به ميدان بگذارد، به خيمه آمد و فرمود: فرزند خردسالم را بدهيد تا با او وداع كنم!طفل شش ماهه اش على اصغر (عليه السلام) را در آغوش پدر نهادند .

پدر طفل را به دست گرفت تا ببوسد؛ از شدت عطش رنگ به رخسار زيباي علي نمانده بود .به مقابل لشکر آمد علي راروي دست بلند کرد وفرمود:

" اي قوم اگر به من رحم نمي کنيد به اين کودک رحم کنيد آيا نمي بينيد که چگونه از شدت وحرارت تشنگي دهان راباز وبسته ميکند"

عمر سعد که ديد نزديک است که سخنان امام حسين (عليه السلام) ونور چهره طفل شش ماهه اش لشکر را منقلب کند دستور داد تا حرمله آخرين سرباز ابا عبدالله را نيز از اوبگيرد.حرمله نيز با تيري سه شعبه بر گلوي نازک على اصغر (عليه السلام) زد.

حسين (عليه السلام) دست خود را از خون فرزند پر کرد و به آسمان پاشيد:"خداياتحمل اين مصيبت بر من آسان ميشود وقتي که مي دانم تومرا مي بيني.

کانال تلگرامی وبلاگ قرآن مبین:

https://t.me/QURANMOBIN110

دانلود کلیپ ویدئویی مربوط به نوحه حضرت علی اصغر(خورشید ابدی)


برچسب‌ها: داستان مصوّر, خورشید ابدی
+ نوشته شده توسط علی اکبر رستگار در یکشنبه نوزدهم آذر ۱۳۹۱ و ساعت 8:2 |